"
next
مطالعه کتاب دانشنامه دفاع مقدس و انقلاب اسلامی
فهرست کتاب
مشخصات کتاب


مورد علاقه:
0

دانلود کتاب


مشاهده صفحه کامل دانلود

دانشنامه دفاع مقدس و انقلاب اسلامی

مشخصات کتاب

نویسنده : جمعی از نویسندگان

ناشر : پایگاه تخصصی عاشورا

آ

آقا را آوردی سفید یخچالی بگیری

یکی یکی سر و کله بچه هایی که مرخصی رفته بودند پیدا می شد. هر کسی با خود چیزی آورده بود. مربا و ترشی و گوشت گوسفند نذری و چه می دانم تنقلات و هر چه در بساط افراد بی بضاعت بود. یکی از بچه ها هم برادر کوچکتر خودش را آورده بود. آن روز هر کس می رسید چیزی می گفت؛ از آن جمله می گفتند:«آقا را آوردی سفید یخچالی بگیری کلک؟» کنایه از این که می خواهی شهیدش کنی و ماشین پیکان سفید از بنیاد بگیری؟!

آقا در جماران است

بچه های رزمنده فرزند مادرانی بودند که تعصبشان حرف نداشت؛ کسانی که بدون ریا، آقایی را از آنِ علی(ع) و اولاد علی(ع) می دانستند و جزء به حضرت فاطمه زهرا(س) خانم نمی گفتند؛ نسل اندر نسل پسرانشان را غلام(ع) و دخترانشان را کنیز بی بی فاطمه(س) معرفی کردند. مثلاً وقتی فرزند پسرشان را به همراه داشتند و کسی می خواست بگوید پسرتان است و به نحوی هم عزت سر پدرش بگذارد می گفت:«آقا زاده است؟» بلافاصله پاسخ می دادند:«غلام زاده است، یا بنده زاده است»؛ تا خودشان را به عوضی به آقایی قبول نکنند. به چنین ملاحظه ای هم بود که تا کسی به اسم «آقا» صدایشان می کرد، بر می گشتند می گفتند:«آقا در جماران است» که گاهی شخص به شوخی، در جواب می گفت:«ببخشید گل آقا»؛ یا این یکی داد می زد :«آقا!» و وقتی کسی بر می گشت ببیند کی است می پرسید:«شما آقا هستید؟» که او خجالت زده می گفت:«نه» و جناب شوخ طبع اضافه می کرد:«تعجب کردم، چون آقا در جماران است!»

آش و قاشق

بعضی ها دیگر راستی راستی شورش را درآورده بودند، وقتی می خوابیدند حتی بلند نمی شدند غذا بخورند. بیدار کردن این افراد خیلی هنر می خواست. هر راه حلی به سرعت خاصیتش را از دست می داد و فقط یک بار می شد آن را به کار بست، بعد لو می رفت و کهنه می شد. از جمله ترفندهای بادوام این بود که بچه ها بالای سر شخص می نشستند و می گفتند:«حسن حسن، بلند شو ببینم آش خوردی قاشقش را کجا گذاشتی؟» بعد کلی طول می کشید

1 تا 823